این روزها همه ما درد مشترکی داریم، روزهای تلخی که در انتظار پایانش نشستهایم اما بسیاری از ما برای این پایان شیرین هیچ اقدامی انجام نمیدهیم. به نظاره نشستهایم و آرزو میکنیم هرچه زودتر شاهد بهبودی اوضاع باشیم. برخی از ما هنوز هم اوضاع را چندان جدی نگرفتهایم، بار ترافیک را افزایش دادهایم، خیابانها را شلوغتر کردهایم، در بازارها گشت و گذار زده و برای سفر برنامهریزی کردهایم؛ مهمانیهایمان هم سرجایش است.
ترافیکال-مادرم برای خرید به فروشگاه رفته بود، قصد داشت که مایحتاج یکی دو هفته خانه را خریداری کرده تا در خانه بمانیم و کمتر به بیرون رفتن نیاز داشته باشیم، برایم از مادرانی گفت که به همراه کودکانشان به خرید آمده بودند، پدرانی که بدون ماسک و دستکش مشغول ورنداز کردن اجناس بودند، خیلی از آنها اجناس را به دست میگرفتند، نگاه میکردند و سرجایش قرار میداند، نفر بعدی هم همان جنس را بدون دستکش دست میزد و ...
مادرم میگفت خیابانها خلوت شده است اما هنوز هم هستند کسانی که بی دلیل از منزل خارج می شوند. چرا مردم به فکر خودشان نیستند، چرا با جان خود و دیگران بازی میکنند، چرا باورشان نمیشود که کرونا خطرناکتر از آن چیزی است که میبینند و میدانند.
کمی سر بچرخانیم، به اطرافمان نگاه کنیم، آنها که بیشتر از همه به خیابانها و بازارها میآیند میبینند و میدانند، تمام شهر پر از توصیهها و هشدارهایی است که از ما میخواهد در خانه بمانیم. تا جایی که میتوانیم دورکاری انجام دهیم و رفت و آمدهایمان را به حداقل ممکن برسانیم؛ ممکن است ما به عنوان یک جوان ناقل باشیم و خودمان ندانیم اما فرد دیگری را مبتلا کنیم، آن زمان ما تبدیل به قاتلی خواهیم شد که هیچ وقت از آن خبر دار نمیشویم.
جلوی فاجعه را بگیریم، اجازه ندهیم این زنجیره گسترش پیدا کند، در خانه بمانیم و قطع کننده زنجیره بیماری باشیم. به ویژه آنها که میتوانند در خانه به بسیاری از امور و کارهای خود برسند، تعدادشان کم نیست. هشدارها را جدی بگیریم و در خانه بمانیم تا پس از نوروز خبرهای خوبی بشنویم و در رساندن این خبرها به هم پیش دستی کنیم.
/ث