منع تردد شبانه؛ تردد ممنوعه تجمع که ممنوع نیست

منع تردد شبانه؛ تردد ممنوعه تجمع که ممنوع نیست
ساعت از هشت و نیم شب گذشته بود؛ خیابان ها کم کم رو به خلوت شدن می رفت و از بار ترافیک می کاست؛ از خیابان اصلی خارج و وارد کوچه شدم اما تجمعی باعث شد که نتوانم از آنجا عبور کنم؛ راه توسط عده زیادی جوان بسته شده بود.
به گزارش خبرگزای ترافیکال، ساعت از هشت و نیم شب گذشته بود؛ خیابان ها کم کم رو به خلوت شدن می رفت و از بار ترافیک می کاست؛ از خیابان اصلی خارج و وارد کوچه شدم اما تجمعی باعث شد که نتوانم از آنجا عبور کنم؛ راه توسط عده زیادی جوان بسته شده بود.ابتدا تصور کردم جشنی برپا کرده اند و شادی می کنند اما وقتی پیاده و به آنها نزدیک شدم متوجه دعوا و بگو مگوی بین آنها شدم.
تعداد زیادی جوان در قالب دو گروه با هم به شدت بحث می کردند و حرفهایی به زبان می آوردند که به هیچ وجه در شان یک انسان نیست.عجیب اینکه چند مرد میانسال گوشه ای ایستاده، تماشا میکردند و دعوا را تفسیر می کردند و حتی برایشان مهم نبود که ممکن بود آن جوانان اشتباهی مرتکب شده و همدیگر را حتی به قتل برسانند.
چند نفری هم مانند من در کوچه گیر افتاده بودند، آنها همپیاده شدند، یکی از آنها با صدای بلند گفت: ساعت ۹ شده برید یه جای دیگه دعوا کنید!یکی دیگر گفت: برید کلانتری مشکلتونو حل کنید اینجا نایستید، ساعت ۹ شده!بعد از آنها چند نفر دیگر هم به مخالفت برخاستند و حرفهایی زدند.یکی از جوانان که عصبانیت از سر و رویش می بارید گفت: تردد ممنوعه تجمع که ممنوع نیست؛ خیلی ناراحتید از یه کوچه دیگه برید!
کار داشت به جاهای باریک می کشید که مرد مسنی از آپارتمان خارج شد و به سمت جمعیت آمد، وارد جمعیت شد و گفت: جوانها؛ اگر می خواهید مرا بزنید؛ هرکاری می خواهید با من بکنید اما این دعوا را تمام کنید؛ تمام این کوچه و این خیابان ها خانواده زندگی می کنند و حرفها و رفتار شما را می بینند؛ بس کنید؛ مگر شما خانواده ندارید؛ راضی هستید این حرفها را از شما بشنوند؟ این رفتا را از شما ببینند؟جوانها یکی یکی ساکت شدند؛ دقایقی طول کشید تا متفرق شدند اما صدایشان هنوز به گوش می رسید که همدیگر را تهدید می کردند و در جای دیگری قرار دعوا می گذاشتند.
من و خیلی از آنها که شاهد چنین صحنه هایی هستیم به این می اندیشیم که تا کنون چه جوانانی را در همین راه از دست دادیم و حالا هم که کرونا میان ماست چه کسانی که در همین تجمعات مبتلا شدند و متاسفانه خیلیهاشان از دنیا رفتند.گاهی با خودم می گویم: اگر همه دنیا با تو مدارا نمیکنند تو با خودت مدارا کن، به خودت، خانواده ات، آرزوهایت و روزهایی که در انتظارت هست فکر کن؛ مرگ و بیماری فقط برای دیگران نیست؛ یک اشتباه ممکن است تمام این آرزوها را از آدمی بگیرد.کمی تفکر و اندیشه؛ فقط کمی؛ ما را از راهی که رو به هیچستان است؛ بازمی دارد.
انتهای پیام/ق
افزودن دیدگاه