پای درد و دل یک معلول؛ مردم ابتدا به خودشان و بعد به ما رحم کنند

پای درد و دل یک معلول؛ مردم ابتدا به خودشان و بعد به ما رحم کنند
روی ویلچر نشسته و منتظر بود چراغ عابر پیاده سبز شود و به آن سوی خیابان برود، هر دو عرض خیابان را با دلهره سپری کرد، قبل از اینکه مسیر به پایان برسد چند بار از سوی رانندگان تذکر (بوق) دریافت کرد.
ترافیکال-دختر جوانی بود، وقتی عرض خیابان را پشت سر گذاشت برای دقایقی همچنان نشسته و به فکر فرو رفته بود، برای اینکه حرفهایش را بشنوم از او خواستم در مسیر همراهیاش کنم، لبخند زد و پذیرفت.
قبلا هم چنین کاری کرده بودم، اما گاهی پیش میآمد که آنها نمیخواستند از من و ما کمک بگیرند و این هم شاید به خاطر رفتارهای ناخواسته و خواسته برخی از ما باشد که نمیدانیم رفتار درست در چنین مواقعی چیست.
دسته ویلچر دختر جوان را گرفتم و در عابر پیاده با او همراه شدم، ابتدا تشکر کرد و بعد گفت: «چقدر خوبه که با شما همراه شدم، حداقل در این مسیر طاقت فرسا تنها نیستم».
گفتم: «برای من هم باعث خوشحالی است، در واقع من از شما ممنونم».
بدون هیچ پرسشی گفت: «کاش مردم رعایت حال ما را میکردند، من هم مثل بقیه میخواستم از خیابان عبور کنم اما چند بار رانندهها برایم بوق زدند که از سر راهشان کنار بروم؛ بهرحال شرایط جسمی ما با بقیه مردم فرق دارد، اگر فقط به همین یک نکته فکر کنند اوضاع ما اینقدر بد نمیشود».
دختر جوان درست میگفت، بارها و بارها شاهد مشکلات و موانع معلولان عزیز هستیم، کسانی که با وجود تمام مشکلات فیزیکی در جامعه حضور دارند، موانع، مشکلات و نگاههای برخی افراد نا آگاه را تحمل میکنند اما خود را حذف نمیکنند.
کمی به این فکر کنیم که معلولان کوچکترین تفاوتی با ما ندارند و ما به عنوان یک شهروند وظیفه داریم حقوق آنها را رعایت کنیم، حالشان را بفهمیم و نگرانی و دلواپسی به آنها وارد نکنیم. نمونه این دختر جوان بسیارند، حتی چندین بار شاهد تمسخر و تحقیر شدن این افراد از سوی برخی شهروندان بیسواد اجتماعی بودهایم که نمونه بارز مردم آزاری و رذالت است.
خیابان، حمل و نقل عمومی، جاده، اماکن تفریحی و فرهنگی و هرجایی که در این شهر بزرگ وجود دارد اختصاصی نیست و متعلق به تک تک شهروندان است، معلول و غیر معلول هم ندارد.
معلولان چه آنها که راننده اتومبیلهایشان هستند و چه آنها که سوار بر ویلچر در خیابانها عبور و مرور میکنند مانند ما برای زندگی در تلاش هستند، رعایت حقوق آنها کمترین کاری است که باید انجام دهیم.
متاسفم که باید بگویم ما هنوز هم در بسیاری از موارد شهری و غیر شهری به فرهنگ سازی نیاز داریم و بخش زیادی از بودجه شهری را باید به این امر اختصاص دهیم، در صورتی که داشتن آگاهی در مورد بسیاری از مسائل کار سختی نیست و تنها کافی است کمی خودمان را جای دیگران بگذاریم و به این فکر کنیم که صاحب این تن و بدن و سلامتی آن خالق یکتاست.
دختر جوان در میان حرفهایش گفت: « کاش مردم اول به خودشان و بعد به ما رحم کنند و یادشان باشد که ما با آنها هیچ فرقی نداریم و قرار است در کنار هم زندگی بهتری داشته باشیم».
او را تا مقصد همراهی کردم، دختر آگاه و باسوادی بود، با وجود همه مشکلات نگاهش مثبت و سرشار از آرامش بود. حالم با او بهتر شد اما از همه آدمهایی که با آنها نامهربانی میکنند دلم گرفت، دلیل این نامهربانی را نمیتوانم درک کنم؛ کاش میتوانستیم این را به خودمان بفهمانیم که دنیا محل گذر است و برای هیچ کس پایدار نیست، با مهربانی و بخشش حال همدیگر را بهتر کنیم./ث
افزودن دیدگاه